در خیالم با منی ، اما تو یار دیگری
فصل سرد حال من ، اما بهار دیگری

از وفا دم میزدی ، دیروزهای زندگی
بی نگاهت مانده ام ، اما نگار دیگری

عقده ها در سینه دارم ، با که گویم درد دل
آشنای من تویی و ، غمگسار دیگری

گفته بودی در غروبی تنگ میبینم تو را
وعده کردی با من اما بر قرار دیگری

گریه های هر شب من بالشم را خیس کرد
سیل اشکم سوی تو ، اما تو زار دیگری

من تو را خواهم،تو او را ، او خدا داند که را
هر یک از ما بیقراریم و دچار دیگری

تا چه خواهد شد سرانجام حدیث عاشقی
گل نشاندیم و پرید و شد ز بهر دیگری.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

5mu5ic حامیان مهندس ریحانی وبلاگ جواد عبادی Public Management حس نقاشی و هنر دهه فجر روزهای سربلندی ونشاط ایران اسلامی مبارک وبلاگ کتابخانه عمومی نظامی گنجوی شیراز mePassfo shop ماه مطلب - مطالب گوناگون پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان